loading...
کلوپی ها
:
ما از ترین ها (کامل ترین ، جامع ترین و برترین ها) خواهیم بود

مهم

بازدید کنندگان عزیز اول خوش اومدید

دوم با ثبت نظر و امتیاز به پیشرفت این وبلاگ کمک کنید

سوم با عضویت در وبلاگ از دیگر امکانات برخوردار شده

مدیران وبلاگ

pooriya.love

kingfmd

ممنون

دعا فرج آقا امام زمان(عج)

48468481379663118597.gif

اطلاعیه

سلام

بعضی عکس ها خراب هستند داریم پاکشون میکنیم و بجاشون عکس جدید میذاریم تحمل کنید

ممنون از صبرتون


سفارش

سفارشات پذیرفته میشود


کلیپ ، عکس ، متن و اهنگ درخواستی خود را

در نظرات برای ما ارسال کنید تا انها را در وبلاگ

قرار دهیم

kingfmd بازدید : 259 چهارشنبه 20 شهریور 1392 نظرات (1)

شدیم دکور خونه

از صبح تا شب پشت سیستم

ورزشمون انگشتیه

بعضی وقتا هم یه تکونی به خودمون میدیم و جابجا میشیم

خوبه

عالیه

ما جوونای این مملکتیم

آینده سازانش

حالا بازم به ما

دهه 90 چی میگن؟

دهه های بعد چی؟

پدربزگ و مادربزگشون شکل همه

خنده داره

پدر بزرگ زیر ابرو برداشته

مادربزرگ صورتشو میتراشه

خجالت بکشیم

مملکت مرد میخواد

نامرد نمیخواد

مملکت شیر زن میخواد

زن نمیخواد

مملکت با دستای ما آباد میشه

از خودت خجالت نکش

از اون بدبختی خجالت بکش که

برای تو جونشو فدا کرد

نمیخوام طرفداری کنم و مثه همه جنگ ایران و عراقو مثال بزنم

جنگ های قبلی هم بوده

جنگ هایی که برای سلامتی ایران بوده

خجالت بکش

از آباء و اجدادت

از اونایی که سیبیلشون اعتبار بود

از اونایی که روسریشونو گره میزدن

تا کاری که میخوان انجام بدنو فراموش نکنن

از اون بچه ای که توخیابون محتاج یه لقمه نونه

محتاج 100 تومن پول

تو چی داری؟

سیبیل داری؟

نه

ریش داری؟

نه

ابرو هاتو هم که بر میداری

تو چی؟

روسری داری؟

میتونی گره بزنی؟

نه

قبلا بلندترین پاشنه گفش 5 سانت بود

الان شده 25 سانت

میپوشی که چی بشه؟

مثلا قدت بلنده؟

چنار هم قدش بلنده

کوه هم بلنده

تیربرق هم بلنده

خجالت بکش

واقعا زشته

با هم تو کافی شاپ و رستوران گل میگین و گل میشنفین

اما حواستون نیست یه نفر از پشت شیشه نگاهتون میکنه

کسی که چند روزه چیزی نخورده

آره

این همون بچس

همون که محتاج 100 تومنه

اعتبارت به لباسته؟

همونایی که پاره شده؟

همونایی که خارجی ها هم طرفش نمیرن؟

قبلا یه پیرهن چهارخونه بود و هزار تا آرزو

یه شلوار خمره ای بود و هزار تا آرزو

یه دمپایی 5 سانتی بود و هزار تا آرزو

همه میخواستن سیبیلشون فرمون دوچرخه باشه

اما الان سیبیل ننگه

متاسفم

برای خودم

که توی این جو زندگی میکنم

هعی

رفتن بهتر از موندنه

 

fmdseven

kingfmd بازدید : 233 چهارشنبه 20 شهریور 1392 نظرات (1)

از خودم نفرت دارم

از آدمی که شده گروه خونی O

هع

آدم؟

من یه حیوون هم نیستم

شدم گروه خونی O

به همه محبت میکنم

اما کسی نیست محبت کنه

شدم بدبخت

بیچاره

فلک زده

چجوری؟

با چه امیدی؟

چجوری میشه زندگی کرد؟

با این دلخونی ها؟

یا با بیخیالی ها؟

یا با صبر؟

بشی کیسه فحش؟

برای یه نفر خودتو بکشی بعدش جوابتو با بدی بده؟

اعصابم داغون بود

داغون به تمام معنا

داغون به معنی بدبخت

داغون به معنی کسی که میره تو اتاقش

همه جا خاموش

تاریک

ظلمات

کسی نیست بهش بگه بسه

کسی نیست کمکش کنه

تنها یاوراش شدن رختخوابش

با آغوش باز هروقت که بره تحملش میکنن

اینه عدالت؟

اگه اینه من عدالت نمیخوام

خیلی سخته بنویسی

دلم از خیلیا پره

اما از خیلی تشکر میکنم

اون کسی که یکم آرومم کرد

از خدا که خوابم کرد تا اعصابم بیاد سر جاش

از اونی که برای اولین بار صداشو شنیدم

از اونی که کمکم کرد

باهام حرف زد

دردمو پرسید

اینا مرامشون از اونا که با حرف یه چیز میگن خیلی بیشتره

مرامشون بدون رقیبه

دستشونو میبوسم

 

fmdseven

kingfmd بازدید : 281 یکشنبه 10 شهریور 1392 نظرات (1)
دلم برای خودم میسوزد
اما نه
خودم به جهنم
دلم برای دلم میسوزد
به اجبار به شخصی دادمش
اما بیچاره پاره پوره برگشت
دست خودش نبود
به اجبار رفته بود
وقتی دید بازیچه ای بیش نیست برگشت
و این رسم زمانه است
زمانه تغییر کرده
دیگر جواب خوبی را با خوبی نمیدهند
جواب خوبی را با فحش میدهند
فحش داد چیزی نگفتم
دروغ گفت چزی نگفتم
آدم کاسه صبری دارد
اما اگر کاشه لبریز شود
چیزی نمیتواند جلوی ریختنش را بگیرد
مثل خودش باهاش حرف زدم
اما او دوام نیاورد و اشکش جاری شد
اشکی که با کار خودش جاری شد
اگر او این کار را نمیکرد من هم اشکش را در نمی اوردم
دل بیچاره ی من چه گناهی کرده است؟
بد کرده که از برای من شده؟
بد کرده که خودش را به دست من داده؟
از دلم خجالت میکشم
جلوی دلم شرمسارم
ای دل ببخش مرا
ببخش که ندانسته تو را به دستش دادم
خودم تا خوب شدن زخمهایت مراقبت هستم
ببخش که محتاج بخششت هستم
fmdseven
kingfmd بازدید : 203 شنبه 09 شهریور 1392 نظرات (0)
آه
اینجا ایران است؟
با همان فرهنگ کهن؟
همان تمدن تاریخی؟
ما نوادگان کوروش و داریوش هستیم؟
از نسل رستم و زال و آرش و شهرزاد و شیرین و فرهاد و خسرو و شیرین و لیلی و مجنون هستیم؟
واقعا چه بلایی به سر ایران آمده؟
غرب تاثیرش را گذاشته
ما سینمای غرب را هم رو سفید کردیم
خیابان ها پر از دخترانیست که هزار دوست دارند
پر از پسرانی که انگار عاشق دختر شدنند
از عاشقی گفتم
همان که دیگر نیست
همان که مثل آجیل مصرف میشود
همان که هر پسر یا دختر هرروز به هزار نفر میگوید عاشقت هستم
و آیا اینجا ایران است؟
آیا میشود به راحتی باکره پیدا کرد؟
آیا دختران و پسران امنیت دارند؟
آیا عدالت هست؟
آیا میشود آیین کوروش را به راحتی دید؟
یا اینجا فقط کار مردم فحاشی و غیبت و دروغ است؟
آری اینجا ایران است
همان تمدنی که جهانیان با شنیدن نامش به وحشت می افتادند
حتی به خود اجازه صحبت در باره ایران را نمیدادند
اما اکنون چه؟
هر کشوری در تلاش است که یک ضربه به ایران بزند
از ایجاد محیط فساد گرفته تا تبلیغات ضد ایرانی
از فیلم گرفته تا محصولات خوراکی
آیا وقت آن نرسیده که به خودمان بیاییم؟
آیا وقت آن نرسیده که به دروغ نگوییم دوستت دارم؟
آیا وقت آن نرسیده که پسرانی همچون فرهاد و دخترانی همچون شیرین داشته باشیم؟
عشق غنیمت بزرگیست
برای به دست آوردنش باید جنگید
باید برنامه ریزی داشت
نه اینکه تا کمی احساس سختی کردیم به فکر رها کردنش باشیم
باید مثل فرهاد کوهکن بود
باید مثل شیرین صبور بود و امیدوار
حکایت این زمانه تنها حکایت عشق نیست
حکایت آداب و رسوم و عقاید و اعتقادات هم هست
باید مثل کوروش بود
باید تمدن و اصالت خود را حفظ کرد
نه اینکه به سمت فرهنگ طرد شده ی غرب و نظریه فروید پیش رفت
اینجا ایران است و ما ایرانی
اینجا سرزمین آریاییست و ما آریایی هستیم
بهترین نژاد را داریم
اما فراموش کرده ایم
دست به دست هم میدهیم
تا بازهم نام ایران را بر سر زبان ها بیاندازیم
تا بازهم هرکجا که سخن از عشق و علاقه پایدار شد نام ایران طنین انداز شود
هر کجا صحبت از اصالت شد نام ایران خودنمایی کند
با جلوه گر شدن نام ایران
نام ایرانی هم جلوه گر میشود
و بر تو است ای هموطن
بر تو است ای هموطن که به اصالت خود پایبند باشی
درود بر ایران و ایرانیfmdseven
kingfmd بازدید : 191 شنبه 09 شهریور 1392 نظرات (0)
دلم خونه
دلم خونه از دخترانی که با پوشیدن لباس های زننده و رنگارنگ به یاد دوران بچگی افتاده اند
از پسرانی که با پوشیدن البسه عجیب و غریب و مدل موهای عجیب تر به یاد فیلم های تخیلی افتاده اند
از دخترانی که با آرایش غلیظ چهره های خود را میپوشانند
از پسرانی که با همانند کردن خود به شکل مادران و خواهران خود در می آیند
و دلم خون است از دلم
دلی که دیگر طاقت دیدن ندارد
آخر تا کی؟
میشود چشم را به روی بدی ها و ناهنجاری ها بست
پس ببین ای دلم
ببین ای دلم که کماکان پسرنی از جنس نور هستند که ساده رفتار میکنند
هنوز دخترانی از جنس آفتاب هستند که بدون آرایش زیبایند
و زندگی از آن این دختران و پسران است
و زندگی جریان دارد
و زندگی زیباست
به شرط آنکه بدون دستکاری زیبا باشیم.fmdseven
kingfmd بازدید : 185 شنبه 09 شهریور 1392 نظرات (0)
ندانم چیست این عشق
ندانم کیست معشوق
نه میدانم چه خوب است
نه میدانم چه مطلوب
فقط این را بدانم
که عاشق دل ندارد
اگر دل هم بدارد
دلش طاقت ندارد
دلش در نزد معشوق
به یادگار ماندست
و وی در پی جوابش
به راه خیره ماندست
گهی معشوق پذیرد
و دل سالم فرستد
گهی هم شاکی است و
دل پاره فرستد
امان از درد عاشق
اگر دل پاره بیند
که تا روز قیامت
فقط دل پاره بیند
خدایا ای جهاندار
به لطف و بخشش و جود
به رحمانی و رحمت
بکن کاری که عاشق
به جز دل سالم خویش
دلی دیگر نبیند
fmdseven
kingfmd بازدید : 607 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (1)

این دو فرد عاشق یه چند سالی بود که با هم دوست بودنند و خیلی هم دیگرو دوست داشتند اینا خیلی کم همدیگرو می دیدند چون مادر پدر دختره خیلی بهش گیر می دادند و خیلی بهش حساس بودند و نمیذاشتند زیاد بره بیرون . یک روز پدر دختره می فهمه که دخترش (ساناز) دوست پسر داره و گوشیشو ازش می گیره یه چند روزی هم از خونه نمی زاره بره بیرون . دوست پسرساناز (کیارش) می بینه که گوشی ساناز چند روزیه که خاموشه و خبری ازش نیست کیارش دیونه می شه نمی دونه چی کار کنه بعد به ذهنش می زنه ومیگه برم جلوی مدرسه شاید بتونم ببینمش ودلیل رو ازش بپرسم ولی هر وقت می رفت جلوی مدرسه می دید که ساناز زودتر زنگشون خرده و پدرش اومده دنبالش رفته تا یه روزی زودتر میره و می بینه ساناز جلوی در مدرسه وایستاده و منتظر باباشه میره نزدیک که باهاش صحبت کنه از این طرف شانس بد پسره بابای دختره می یاد و ساناز سوار ماشین میشه و میره کیارش تا یک ماه نتونست ببینتش تا یک روز ساناز کلاس تقویتی تو مدرسه داشت که کیارش رفت دید که ساناز با دوستاش داره میره ساندویچی وبرای ناهارشون ساندویچ بگیرن وقتی که ساناز وارد ساندویچی شد کیارش هم رفت تو ساناز وقتی کیارشو دید زبونش بند اومد وجریان رو واسه کیارش تعریف کرد و گفت:

kingfmd بازدید : 181 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟

راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و ...

kingfmd بازدید : 259 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟

داوود (ع) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند.

سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟

زن گفت: من بیوه زن هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم ، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تأمین نمایم .

 

هنوز سخن زن تمام نشده بود که ...

kingfmd بازدید : 205 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.

جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟...

kingfmd بازدید : 249 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند. 

 

یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهین‌ها تربیت شده و آماده شکار است اما نمی‌داند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخه‌ای قرار داده تکان نخورده است. 

این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و مشاوران دربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. اما هیچکدام نتوانستند. 

 

روز بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام کنند که هر کس بتواند شاهین را به پرواز درآورد ...

kingfmd بازدید : 209 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه‏ های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود. مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد. بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و به او گفت:...

kingfmd بازدید : 169 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

دانشجویی که سال آخر دانشگاه را می گذراند به خاطر پروژه ای که انجام داده بود جایزه اول را گرفت. او در پروژه خود از ۵۰ نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر کنترل سخت و یا حذف ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» توسط دولت را امضا کنند و برای این خواسته خود دلایل زیر را عنوان کرده بود:

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
خواسته های خود را از ما بخواهید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    نظرسنجی
    کیفیت وبلاگ؟؟؟
    شما طرفدار کدام تیم هستید؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 103
  • کل نظرات : 25
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 24
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 55
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 158
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 27
  • بازدید ماه : 3,524
  • بازدید سال : 14,277
  • بازدید کلی : 137,833
  • کدهای اختصاصی